تابستونا قشنگ بود، خوب بود پاییز و زمستون
آفتابو دوست داشتیم، همین طور برف و بارون
همه چی خوب بود و عالی، موج میزد خوشحالی
غمم که کاری با ما نداشت، شاید سر میزد هر چند سالی
مثل الماس می درخشیدی، بهم زندگی می بخشیدی
منم که عاشقت بودم و حرف جدایی ازم نشنیدی
نمیگم مغرور شدی، شایدم مجبور شدی
ولی بدجور شکستم چون ازم دور شدی
آفتابو دوست داشتیم، همین طور برف و بارون
همه چی خوب بود و عالی، موج میزد خوشحالی
غمم که کاری با ما نداشت، شاید سر میزد هر چند سالی
مثل الماس می درخشیدی، بهم زندگی می بخشیدی
منم که عاشقت بودم و حرف جدایی ازم نشنیدی
نمیگم مغرور شدی، شایدم مجبور شدی
ولی بدجور شکستم چون ازم دور شدی
هی تو، چی اومد سر عشق پاکت؟
چی اومد سر اون نگاهت؟
تو که یه روزی بی من میمردی
هی تو، من هنوز همونم که بودم
هنوزم بسته است وجودم به تو که اسممو قسم میخوردی
هی تو، هی تو، هی تو، هی تو
با تو شناختم خودمو، با تو من شاد بودم
اسیر عشقت شدم ولی بیشتر از همیشه آزاد بودم
سلیقمون یکی بود، مشکلیم که با هم نداشتیم
همین که با هم بودیم انگار که هیچی کم نداشتیم
مردم واست، تب نکردی
حتی یه لحظه هم صبر نکردی
یه جوری گذاشتی رفتی که دیگم برنگردی
دلتو زدم، قیدمو زدی
راه اومدم اما راه نیومدی
جواب خوبیامو تو دادی با بدی
هی تو، چی اومد سر عشق پاکت؟
چی اومد سر اون نگاهت؟
تو که یه روزی بی من میمردی
هی تو، من هنوز همونم که بودم
هنوزم بسته است وجودم به تو که اسممو قسم میخوردی
هی تو، هی تو، هی تو، هی تو
تابستونا قشنگ بود
خوب بود پاییز و زمستون
خوب بود
See Less