Viguen Ghazal Cover Thumb

Ghazal

چون آن آهوی صحرایُم ، که سرگردون و تنهایُم
نمی گیره کسی دستُم ، نمی بنده کسی پایُم
می خوام کوله بارَ مو ، یادگارَمو ، روی مادیون بذارُم
توی یه شب سیاه ، پشت به خیمه ها ، سر به بیابون بذارُم

که دم سازی کُنُم پیدا ، گل نازی کُنُم پیدا
برم گرد جهون گردُم ، هم آوازی کُنُم پیدا
تا کی اسب هِی کنم ؟ راهی طی کنم ؟ توی دره ها بخوابُم
پیِ گله ای بِرُم ، شیری بخورُم ، پیش بره ها بخوابُم
می خوام راه سفر گیرُم ، ره کوه و کمر گیرُم
بِشُم مرغ سپید بالی ، دل از این لونه بر گیرُم
ُ می خوام کوله بارَ مو ، یادگارَمو ، روی مادیون بذارُم
توی یه شب سیاه ، پشت به خیمه ها ، سر به بیابون بذارُم

چون آن آهوی صحرایُم ، که سرگردون و تنهایُم
نمی گیره کسی دستُم ، نمی بنده کسی پایُم
می خوام کوله بارَ مو ، یادگارَمو ، روی مادیون بذارُم
توی یه شب سیاه ، پشت به خیمه ها ، سر به بیابون بذارُم

که دم سازی کُنُم پیدا ، گل نازی کُنُم پیدا
برم گرد جهون گردُم ، هم آوازی کُنُم پیدا
تا کی اسب هِی کنم ؟ راهی طی کنم ؟ توی دره ها بخوابُم
پیِ گله ای بِرُم ، شیری بخورُم ، پیش بره ها بخوابُم

See More

See Less

More from Viguen

Featured on

Similar