Viguen Do Kabootar Cover Thumb

Do Kabootar

روزی من وتو ای جان همچون کبوترها
سرنهادیم با هم در بستر پرها
پرگشاده همره مرغان خوش آواز
گه به کوهستان و گه به صحرا در پرواز
جلوه زندگی را در چشم هم می‌دیدیم
چون به شب می‌رسیدیم کنار هم می‌آرمیدیم
تا نسیمی می‌وزید آشیانه می لرزید
ما زبیم جان خود بر سر هم پر می‌کشیدیم
اکنون از هم رو گردانیم نه من نه تو نمی‌دانیم
چون شد که آشنا گشتیم روز دگر جدا گشتیم
هر کس که دلدار مرا از.من جدا کرد ای خدا
خواهم بسوزانی دلش سازی ز دلدارش جدا
اکنون ازهم روگردانیم نه من نه او نمیدانیم
چه شد که آشنا گشتی روز دگر جدا گشتی

See More

See Less

More from Viguen