ساعت 9 یِ خیابون منِ تنها
یِ عالمه فکر ، نمه بارون ، چند تا رویا
آدما ، تصویر کوتاه ، تو خیابون
یخ زده خاطره ها تو نگاشون
تو پیاده رو ، انگار تورو میبینم
چقدر شکلِ توئه ، بذار ببینم
رد شدی ، یا که هنوز همونجا هستی
منو میبینی و باز چشماتو بستی
یِ عالمه فکر ، نمه بارون ، چند تا رویا
آدما ، تصویر کوتاه ، تو خیابون
یخ زده خاطره ها تو نگاشون
تو پیاده رو ، انگار تورو میبینم
چقدر شکلِ توئه ، بذار ببینم
رد شدی ، یا که هنوز همونجا هستی
منو میبینی و باز چشماتو بستی
زیر پامون خِش خِش برگایِ زرد
مسه دوستیمون
هوا خیلی سرد
اما چه خوب بود …
یِ کافی شاپ
قهوه و تلخی حرفات
چشماتو ، بغض من ، و سردی دستات
اما چه خوب بود
(اما چِ خوب بود)
دلم یِ جوری شد ، همون نگاه بود
خاطرات ما دوتا ، همین جاها بود
انگاری چند سال پیش
همین روزا بود
فک کنم اون آخرین خاطره ها بود
خیلی دیره ، وقت فکر کردن ندارم
نمیدونم ، چرا باز یادم میارم
دوست دارم فکر نکنم
اما نمیشه …
اون نگات دیگه ازم جدا نمیشه
زیر پامون خِش خِش برگایِ زرد
مسه دوستیمون
هوا خیلی سرد
اما چه خوب بود …
یِ کافی شاپ
قهوه و تلخی حرفات
چشماتو ، بغض من ، و سردی دستات
اما چه خوب بود
(اما چِ خوب بود)
See Less