احساس می کنم تورو، از پشت این همه سکوت
تو کافه بارون می گیره،وقتی می شینم رو بروت
از راه که می رسی بازم،عطرت می پیچه تو هوا
فنجونمو پر میکنی از حس طعمی, آشنا
وقتی نگاهم می کنی خورشید تکراری میشه
همین جا روی میزمون، رود عسل جاری میشه
تو کافه بارون می گیره،وقتی می شینم رو بروت
از راه که می رسی بازم،عطرت می پیچه تو هوا
فنجونمو پر میکنی از حس طعمی, آشنا
وقتی نگاهم می کنی خورشید تکراری میشه
همین جا روی میزمون، رود عسل جاری میشه
حوا تویی هرجا تو باشی بهشته
سیبی که چیدی ابتدای سرنوشته
کافه ,خیابون, خونه یا هرجا که باشیم
میتونیم از دنیا و تلخی هاش جدا شیم
چیزی بگو بانوی من کلافه ام ازین سکوت
میشکنه بغض آخرم وقتی می شینم رو بروت
چیزی بگو شاید صدات حریف دلتنگی بشه
شاید شب سیاه, سفید با واژه هات رنگی بشه
شاید که بیدارم کنی از خوابی که کابوسمه
دارم به دریا میزنم چشمای تو فانوسمه
حوا تویی هرجا تو باشی بهشته
سیبی که چیدی ابتدای سرنوشته
کافه ,خیابون, خونه یا هرجا که باشیم
میتونیم از دنیا و تلخی هاش جدا شیم
See Less