Reza Sadeghi Marg O Zendegi Cover Thumb

Marg O Zendegi

اون حلقه که تو دستته طناب اعدام منه
ستاره ی غرق به خون تو سفره شام منه
تو اونجا غرق زندگی من اینجا غرق مردنم
مثل یه دیوونه دارم اشک میریزم جون میکنم
از خونه بیرون میزنم طاقت موندن ندارم
باید بیام ببینمت یه هدیه ای برات دارم
چقد شلوغه کوچتون ببین چه شور و حالیه
اما تو سفره عقدتون جای یه چیزی خالیه
اگه میشه تو این لباس نبینمت رویای من
فقط بزار نگات کنم چیزی نگو حرفی نزن
بی دعوت اومدم ببخش مهمون ناخونده منم
خواستم کنار تو باشم لحظه ی پر پر زدنم
چیزی برام نمونده که وصلم کنه به این زمین
غیر یه رگ که بعد تو پاره میشه فقط همین
چشماتو روی من نبند نترس دارم تموم میشم
رو سفره عقدت میخوام گلای قرمز بپاشم
این دم آخر بزا تا نگات کنم یه عالمه
عزیزکم ببخش اگه چشم روشنیم برات کمه
این دم آخر بزا تا نگات کنم یه عالمه
عزیزکم ببخش اگه چشم روشنیم برات کمه

See More

See Less

More from Reza Sadeghi