m
Followers:
0
این کودک گریان ز حال سنگین
کابوس تسکین نمیابد به هیچ
آغوش و لالایی افسوس
افسوس
کابوس تسکین نمیابد به هیچ
آغوش و لالایی افسوس
افسوس
در خواب های من تا چشم بیند
کاروان کاروان هول و هذیان است
افسوس
انگار درمن گریه می کرد ابر
آن گسترش ها وان صف آرایی
آن پیل ها و اسب ها و برج و باروها
و سقف هایی که فرو می ریخت
افسوس
آن سقف بلند آرزوهای نجیب ما
افسوس افسوس
اینجا چراغ افسرد
دیگر کدام از جان گذشته زیر این خونبار
این هردم افزونبار
شطرنج خواهد باخت
See More
See Less