از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ابر های تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید بخواهند که مرده ارزانی ات کنند
یوسف یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانیت کنند
یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ابر های تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید بخواهند که مرده ارزانی ات کنند
یوسف یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانیت کنند
یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند
See Less