اگه دستات خاطره هامو سوزونده
اگه شوقی تو نگاه شب نمونده
اگه محکومِ یه رویای دروغم
اگه آواره ی این شهر شلوغم
اگه شوقی تو نگاه شب نمونده
اگه محکومِ یه رویای دروغم
اگه آواره ی این شهر شلوغم
نمی تونم از چشمای تو جدا شم
نمی تونم تورو دوست نداشته باشم
بی تو پایانی برای تنهاییام نیست
منو از عذابِ این قصه رها کن
منو دیوونه تر از همیشه اینبار
میونِ بارونِ دلتنگی نگاه کن
نگاه کن، نگاه کن
اگه شکل آرزوهای تو نیستم
اگه گم شدم تو این روزای مبهم
اگه تو دستای تو ساده شکستم
اگه از تو،
از خودم،
از همه خستم
نمی تونم از چشمای تو جدا شم
نمی تونم تورو دوست نداشته باشم
بی تو پایانی برای تنهاییام نیست
منو از عذابِ این قصه رها کن
منو دیوونه تر از همیشه اینبار
میونِ بارونِ دلتنگی نگاه کن،
نگاه کن،
نگاه کن
See Less