آمده کاری کند
بت شکند شاه ما
بنده نوازی کند
ما بنوازیم نیز
ناز بت بتشکن
بت بنوازد هر آن
چنگ به سازی کند
آمده با قصد، خود
هر چه بت قادر است
با تبرش یک نفس
دست درازی کند
خوی علی خوی او
روی علی روی او
دست به زانو زند
فتح اراضی کند
تیغ کشاند به هر
کس که به ناحق گرفت
عدل کشاند به هر
قصد به قاضی کند
سر بزند آنکه را
خون خلایق مکید
آب رخ مردمان
ریخته بازی کند
باز بگیرد خود آن
آه دل مردمان
خود دل ایتام را
آمده راضی کند
در نگشاید به آن
ذات که پهلوی خلق
میشکند دمبهدم
بعد نمازی کند
تیغ به فرقش زنید
شیر به زهرش کنید
شیر خدا باز خود
بنده نوازی کند
لا فتی ای پدر
لا فتی جز شما
فزت بربک علی
فرق تو را میخرم
همچو برادر شهید
دست و سرم آن او
زهر بنوشم شها
بنده شهیدت شوم
بنده سرافکنده ام
در گذر از نطفهات
قول دهم چون شما
شیر خدایی روم
خوی علی خوی او
روی علی روی او
دست به زانو زند
فتح اراضی کند
شبه علی میرود
اصل به ما میرسد
دست خدا بر سرم
او برسد در برم
شبه پیمبر کلان
جامه ی تن همچو آن
جامه دران خواهمش
از سر او نگذرم
با ید الله و با
تیغ علی ذوالفقار
سینه گردن کشان
اذن دهد میدرم
خوی علی خوی او
روی علی روی او
دست به زانو زند
فتح اراضی کند
See Less