علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوی فکندی همه سایه هما را
ناشناسی که به تاریکی شب
می بُرد شامِ یتیمانِ عرب
پادشاهی که به شب بْرقَع پوش
می کِشد بارِگدایان بردوش
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من بخدا قسم خدا را
بخدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سُرِ چشمه بقا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
درجهانی همه شور و همه شَر
ها عُلیّّ بشرّ کَیفُ بشر
شَبرْوان مستِ وِلای تو علی
جانِ عالم به فدای تو علی
که به ماسوی فکندی همه سایه هما را
ناشناسی که به تاریکی شب
می بُرد شامِ یتیمانِ عرب
پادشاهی که به شب بْرقَع پوش
می کِشد بارِگدایان بردوش
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من بخدا قسم خدا را
بخدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سُرِ چشمه بقا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
درجهانی همه شور و همه شَر
ها عُلیّّ بشرّ کَیفُ بشر
شَبرْوان مستِ وِلای تو علی
جانِ عالم به فدای تو علی
See Less