ای کاش می فهمیدی
پرت هایی که پلا می گویند
سرمو محکم زدم به دیوار
وقتی دیدم خالیه پاکت سیگارم
تو که بی من خوشی ازم چی میخوای
بعد از دوسال اومدی داری چیکارم
من و خاطره هات باهم خوبیم
توام نمیرفتی اگه ادم بودی .. نه
نه تورو میخوام و نه هیچکس دیگه
مابقیشم مث این روزا میگذره میره
واقعی اومدی اما الکی بودی
درگیر مادیات و آهن و پولی
نفستم حق نی به دل نمیشینه
مرد دائم الخمر و یه پیک نمیگیره
توام ذاتت اینه عوض نمیشی ک
ریسمون سیاهی سفید نمیشی ک
پس بزا برو تنهاییم خوشگل تره
د برو دیگه
پ چرا خشکت زده
تو این مدت با کیا کجا بودی
الانم برو د برو خوش بگذره
از تموم لحظه هات دورم
شک نکن دل بکن جونم
ن تو رو میخوام ن چتر و بارونم
عاشقم هنوز اما داغونم
بعده رفتن تو ندیدی ک چه آمد به سرم
سر به کجا خورد شکست
قلب من,هر روز ، ترک ، خرد شدووو
قصه ی هر روز من از کودکی ام دور شدم
خنده هایم الکیست
قهقمه میزنم اما صدایش همه از دور خوش است
و توام حال مرا داری و انگار تمام است همه چی
دوسدارم به عقب برگردیم
دوسدارم ک توهم برگردی
من پر از عاشقیم
من همه دغدغه ام دیدن لبخند تو بود
خنده ات شعر شد و خاطرت عشق نیا
خالی از شعر نکن .. باز نیا .. دور بمان
منِ دیروز همانم توام امروز نبین
کور بمان
قصه ی ما به درازا نکشد سبز شود آبی زرد
خوابم از سر بپرد پاره شود آویزت
تو اگر مرد عمل بودی که پرواز چرا
مرد رفتن چه خبر آمده ای باز چرا ..؟
از تموم لحظه هات دورم
شک نکن دل بکن جونم
ن تو رو میخوام ن چتر و بارونم
عاشقم هنوز اما داغونم
من مریضم و تو مجبوری و هر جوری ک مغروری ولم کن
اثری از منِ من نیست
تمامم همه رفته
تو گفتی که یه هفته
برایم هفت هزار هفته، حواسم، همه،هر، هاله ای از تو،
که به جز تو اثری نیست
من افسرده و خسته
و خودم گم
و خدا هست و امان از لب مردم
که سخن ترس,از هر قوم,که حدیثی
تو مرا اوج
همین تو که مرا کشت
و خودش خنده دمادم
سر و سامان گرفتی و چه آدم شده ای
شده یک بار بخندی و در اوجش به سکوتی برسی
شده در جمع باشی و میان همه تنها به عزلت برسی
تو شدی، باعث تاریکی اشعار پرازنورمنو ،دور خودم، حلقه و سرگیجه و سنگ شیشه و کاغذ,قیچی
از تموم لحظه هات دورم
شک نکن دل بکن جونم
ن تو رو میخوام ن چتر و بارونم
عاشقم هنوز اما داغونم
پرت هایی که پلا می گویند
سرمو محکم زدم به دیوار
وقتی دیدم خالیه پاکت سیگارم
تو که بی من خوشی ازم چی میخوای
بعد از دوسال اومدی داری چیکارم
من و خاطره هات باهم خوبیم
توام نمیرفتی اگه ادم بودی .. نه
نه تورو میخوام و نه هیچکس دیگه
مابقیشم مث این روزا میگذره میره
واقعی اومدی اما الکی بودی
درگیر مادیات و آهن و پولی
نفستم حق نی به دل نمیشینه
مرد دائم الخمر و یه پیک نمیگیره
توام ذاتت اینه عوض نمیشی ک
ریسمون سیاهی سفید نمیشی ک
پس بزا برو تنهاییم خوشگل تره
د برو دیگه
پ چرا خشکت زده
تو این مدت با کیا کجا بودی
الانم برو د برو خوش بگذره
از تموم لحظه هات دورم
شک نکن دل بکن جونم
ن تو رو میخوام ن چتر و بارونم
عاشقم هنوز اما داغونم
بعده رفتن تو ندیدی ک چه آمد به سرم
سر به کجا خورد شکست
قلب من,هر روز ، ترک ، خرد شدووو
قصه ی هر روز من از کودکی ام دور شدم
خنده هایم الکیست
قهقمه میزنم اما صدایش همه از دور خوش است
و توام حال مرا داری و انگار تمام است همه چی
دوسدارم به عقب برگردیم
دوسدارم ک توهم برگردی
من پر از عاشقیم
من همه دغدغه ام دیدن لبخند تو بود
خنده ات شعر شد و خاطرت عشق نیا
خالی از شعر نکن .. باز نیا .. دور بمان
منِ دیروز همانم توام امروز نبین
کور بمان
قصه ی ما به درازا نکشد سبز شود آبی زرد
خوابم از سر بپرد پاره شود آویزت
تو اگر مرد عمل بودی که پرواز چرا
مرد رفتن چه خبر آمده ای باز چرا ..؟
از تموم لحظه هات دورم
شک نکن دل بکن جونم
ن تو رو میخوام ن چتر و بارونم
عاشقم هنوز اما داغونم
من مریضم و تو مجبوری و هر جوری ک مغروری ولم کن
اثری از منِ من نیست
تمامم همه رفته
تو گفتی که یه هفته
برایم هفت هزار هفته، حواسم، همه،هر، هاله ای از تو،
که به جز تو اثری نیست
من افسرده و خسته
و خودم گم
و خدا هست و امان از لب مردم
که سخن ترس,از هر قوم,که حدیثی
تو مرا اوج
همین تو که مرا کشت
و خودش خنده دمادم
سر و سامان گرفتی و چه آدم شده ای
شده یک بار بخندی و در اوجش به سکوتی برسی
شده در جمع باشی و میان همه تنها به عزلت برسی
تو شدی، باعث تاریکی اشعار پرازنورمنو ،دور خودم، حلقه و سرگیجه و سنگ شیشه و کاغذ,قیچی
از تموم لحظه هات دورم
شک نکن دل بکن جونم
ن تو رو میخوام ن چتر و بارونم
عاشقم هنوز اما داغونم
See Less