و پرسه میزنم تو را همیشه در حوالیت
همیشه میپرستمت که هر که جز تو پوچ بود
زمزمه کن به گوش من که رفتنت دروغ بود
گذشت و من هنوز هم چگونه میشود بگو
که دست و پا میزنم تو را که نه خودم چه شد
تمام شادابیم و پاکی درون من
و خنده ای که توی آن تمام من هنوز بود
قدم زدم تو را شبانه تا به انتهای تو
تمام آنچه دارمی یا مالک تمام تو
منم اگرچه رفتی و کنار هر که جز منی
هنوز هم قشنگ ترین نگفته های گفتنی
قدم زدم تو را شبانه تا به انتهای تو
تمام آنچه دارمی یا مالک تمام تو
منم اگرچه رفتی و کنار هر که جز منی
هنوز هم قشنگ ترین نگفته های گفتنی
اگر که سینه سوخته ز درد بس رسیده ام
اگر ندیده اند همه و من زیاد دیده ام
اگر که انزوای من پر از حضور تو شده
تو باعثی که پر شدم خبر نداریم خودت
بغض به سر نمیشود بی تو ولی دروغ بود
رفت و خلاف گفته اش خیلی سرش شلوغ بو
و من چنان به خود گمم که جز تو فکر نمیکنم
تو گم کرده خود چنان که دیگه فکر نمیکنم
قدم زدم تو را شبانه تا به انتهای تو
تمام آنچه دارمی یا مالک تمام تو
منم اگرچه رفتی و کنار هر که جز منی
هنوز هم قشنگ ترین نگفته های گفتنی
قدم زدم تو را شبانه تا به انتهای تو
تمام آنچه دارمی یا مالک تمام تو
منم اگرچه رفتی و کنار هر که جز منی
هنوز هم قشنگ ترین نگفته های گفتنی
See Less