تمام گفتنی هایم بماند
به یادت در دل من غم بماند
من و تنهایی و شب های یلدا
بماند تا من تنها بمانم
گمانم کار ما میلنگد اینجا
که گاو نر نمیدوشند بماند
به یادت در دل من غم بماند
من و تنهایی و شب های یلدا
بماند تا من تنها بمانم
گمانم کار ما میلنگد اینجا
که گاو نر نمیدوشند بماند
و فریاد نگاهم آن چنان بود
که لب ها بسته میمانند بماند
الهی قصه ی دعوت بماند
من و بماند من و یاد تو
من آنم که پر طاووس میخواست
ولی خب جور هندوستان بماند
و یک دیگی به آن دیگر سیاهی
ولی غافل که هر دو شان بماند
نمیشد گنج میسر رنج میخواست
چطور بی رنج میسر بود بماند
کمک کن خالق شعرم کمک کن
نیوفتد از قلم چیزی بماند
گرفت از خود دلم تنگ است ندانم
ولی تو خوب میدانی بماند
مرا جرمی به سویت میکشاند
چرا قاضی مرا محکوم بماند
See Less