Kaveh Afagh Rokhe Divaneh Cover Thumb

Rokhe Divaneh

آورد به اضطرابم اول به وجود
جز حیرتم از حیات چیزی نفزود
رفتیم به اکراه و ندانیم چه بود
زین آمدن و رفتن و بودن مقصود
گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلک دگر چنان ساختمی
که آزاده به کام دل رسیدی آسان
تا باز شدند چشمام،آغاز شدند غمها
تا بوده رو به ما،بستست همه درها
این بازی بی پایان،این جنگ بی انجام
حقم بیش از این بود، اما هنوز اینجام
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتیم نه از روی مجاز
یکچند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
ای دل چو حقیقت جهان هست مجاز
چندین چه خوری تو غم از این رنج دراز؟
تن را به قضا سپار و با درد بساز
کین رفته قلم ز بهر تو ناید باز
تا باز شدند چشمام،آغاز شدند غمها
تا بوده رو به ما،بستست همه درها
این بازی بی پایان،این جنگ بی انجام
حقم بیش از این بود، اما هنوز اینجام

See More

See Less

More from Kaveh Afagh

Similar