اون بالا
بالای قهوه خونه ها
ماه به خون نشسته خوب نگاش کنید
زخم یه گلوله روی سینشه
حال اون خیلی بده
دعاش کنید
یه گلوله از میون قصه ها
اومده خورده درست توقلب اون
یه گلوله که
قرار بود بخوره
به تن پرنده ای تو آسمون
آسمون
بالای قهوه خونه ها
ماه به خون نشسته خوب نگاش کنید
زخم یه گلوله روی سینشه
حال اون خیلی بده
دعاش کنید
یه گلوله از میون قصه ها
اومده خورده درست توقلب اون
یه گلوله که
قرار بود بخوره
به تن پرنده ای تو آسمون
آسمون
اون بالا
بالای قهوه خونه ها
ماه به خون نشسته خوب نگاش کنید
زخم یه گلوله روی سینشه
حال اون خیلی بده
دعاش کنید
وای اگه شکارچیا قصه بگن
همه جا رو بوی باروت میگیره
دنیا پیش چشم آهو تار میشه
توی دره ها میفته میمیره
دنیایی که ما میخواستیم این نبود
خواب آیینه و گل دیده بودیم
روی رودخونه طغیان وخطر
خواب طولانی پل دیده بودیم
بعضی شب ها وقتی آدما خوابن
به جزعاشقا به جز دیونه ها
ماهو توی کفن خون میپیچن
اون بالا
بالای قهوه خونه ها
اون بالا
بالای قهوه خونه ها
See Less