دسته گلای بی زبون
گمشده های بی نشون
یه ریزه خاکسترشون
دو حلقه انگشترشون
یه تیکه استخون سرد
یه شاخه گل یه بال و پر
یه دکمه ی پیرهنشون
یه ذره خاک تنشون
تابوتای یه اندازه
تو هرکدوم یه سربازه
بادی که شیون می زنه
ابری که بر تن می زنه
تابوتا خیسه آب می شن
دسته گلا خراب می شن
می پیچه تو شهر و دهات
عطر سلام و صلوات
گمشده های بی نشون
یه ریزه خاکسترشون
دو حلقه انگشترشون
یه تیکه استخون سرد
یه شاخه گل یه بال و پر
یه دکمه ی پیرهنشون
یه ذره خاک تنشون
تابوتای یه اندازه
تو هرکدوم یه سربازه
بادی که شیون می زنه
ابری که بر تن می زنه
تابوتا خیسه آب می شن
دسته گلا خراب می شن
می پیچه تو شهر و دهات
عطر سلام و صلوات
آی مادرای مهربون
بچه هاتون بچه هاتون
دسته گلایی که دادین
به جبهه ها فرستادین
حالا با تابوت اومدن
با بوی باروت اومدن
سر ندارن پا ندارن
شوق تماشا ندارن
مادر از خدا می خوان
با گریه و دعا می خوان
تابوتاشونو باز کنن
بچه هاشونو ناز کنن
اما بویی عجیب میاد
بو کنی بوی سیب میاد
میگن کسی که پا بشه
راهی جبهه ها بشه
سر به بیابون بذاره
تو عاشقی جون بزاره
اونجا که افتاب می شینه
خواب گلستون می بینه
بچه های عزیزم باغ گلای سیبم
رو عشقتون پا نذارین
ایرانو تنها نزارین
میهن رو تنها نزاری
See Less