باید برگشت
به لحظههای رفته
باید رد شد
از این پل شکسته
از حالِ بدِ
این بی خبری
از این شبای خسته
به لحظههای رفته
باید رد شد
از این پل شکسته
از حالِ بدِ
این بی خبری
از این شبای خسته
باید برگشت
به خنده های سابق
باید بارید
رو شونه های عاشق
باید نفسِ تردید و گرفت
تو آخرین دقایق
یه جوری دوری و
یه جوری گم شدم
که باورم نمیشه
کسی که عاشقه
محاله بگذره
از اون که زندگیشه
یه جوری دوری و
یه جوری گم شدم
که باورم نمیشه
کسی که عاشقه
محاله بگذره
از اون که زندگیشه
بر می گردم
به شهر خالی از عشق
بر می گردم
بپرسم حالی از عشق
از خاطره ها چی مونده برام
به جز خیالی از عشق
من دل بستم
به هر چی مال من نیست
به هر کی که
به فکر حال من نیست
دلخسته شدم از این همه غم
که بی خیال من نیست
یه جوری دوری و
یه جوری گم شدم
که باورم نمیشه
کسی که عاشقه
محاله بگذره
از اون که زندگیشه
یه جوری دوری و
یه جوری گم شدم
که باورم نمیشه
کسی که عاشقه
محاله بگذره
از اون که زندگیشه
See Less