m
Followers:
0
مبهوتِ حرکت می شوم
از ظهر و خورشیدی چنین
یک لقمه برکت می شوم
در هر دهانی بر زمین
من آیه آیه صورتم
بر محمل آئینه ها
یک پاره آتش می شوم
در جنگل اندیشه ها
شعرم که می جوشانی ام
وقتی تبسم می کنی
من نورم و پیدایی ام
تا سایه را گم می کنی
باران تندی می زنی
بر گرگ و میش شهر من
زیبا! بچین هم آشتی
هم رازقی از قهر من
پانصد قمر صد آسمان
از کهکشانت می چکد
طفل حقیقت زنده است
تا سینه ات را می مکد
از ظهر و خورشیدی چنین
یک لقمه برکت می شوم
در هر دهانی بر زمین
من آیه آیه صورتم
بر محمل آئینه ها
یک پاره آتش می شوم
در جنگل اندیشه ها
شعرم که می جوشانی ام
وقتی تبسم می کنی
من نورم و پیدایی ام
تا سایه را گم می کنی
باران تندی می زنی
بر گرگ و میش شهر من
زیبا! بچین هم آشتی
هم رازقی از قهر من
پانصد قمر صد آسمان
از کهکشانت می چکد
طفل حقیقت زنده است
تا سینه ات را می مکد
See More
See Less