یه دوقطبی که وله توو ترس ها و فریک هاش
من چمه این تئاتر سنگینی که تمش
درامه مال تو بلیط هاش
بیا تماشا کن خوشحالی الان
این حالات روحی رو تو گذاشتی برام
مثل یه اسب زخمی که خورده زمین
منتظر مرگه منتظره بشه خلاص
میبینیه چشمت کجام اصن
انگاری که دلش گرفته خدا ازم
بگو من چمه دعا اصن
تاثیر نداره بزار بکنه این قرص ها لشم
بگو من چمه
بگو من چمه
بگو من چمه
بگو من چمه
ببین خوردم من تا دسته
بپا پرت نشه چند حرف بهت
وقت ندادی بهم حتی یک لحظه
بس کن تا چند تا لیوان نشکسته
هر دفعه میشه تکرار
اشتباه پس چرا داری اصرار
مگه کسی تو رو کرده اجبار
مثل این که تو مریضی نه من انگار
زخم روی قلبم ته نداشت
انقدر روی زخم نمک نپاش
بدون مستم من الان
اگه خنده دیدی رو لبام
بگو من چمه
بگو من چمه
بگو من چمه
بگو من چمه
بی روح رو مبل توو شوک خیره به دیوار
این دود پخش توو اتاق و جیغ سیگار
که میسوزه تا تهش و گریه های یه جغد معمولا بیدار
یه لحظه خوبم یه ساعت بدم
لعنت به اون روزی که دست به این کثافت زدم
رو دست چپم یه زخم کهنست
که هیشکی نبود رو به روم خودم زدم
بگو من چمه
بگو من چمه
بگو من چمه
بگو من چمه
See Less