Bahram Nasle Man Cover Thumb

Nasle Man

“اشخاصی مثل من در یک جریان دیگه ای هستند / وابسته به یک فرقه دیگه ای هستن
و از نسل دیگه ای هستن… و از عصر دیگه ای..با فرهنگ دیگه ای…افکار و اندیشه های دیگه ای
نهضت ها و جریان های فقهی و اجتماعی دیگری…و دنیای دیگری”
یه گوشه ای از این شهر یه سری آدم هست / آدمهایی مثل من
خسته از لحظه هایی مثل قبل
خسته از فردای شکل دیروز / خسته از آدمها زندگی خشک و بی روح
آه..من از یه نسل دیگم صدای گوله ها تو گوشم واسم لالایی خوندن
تو شیکم ننم صدای جیغ و داد ، زیاد شنیدم با صدای بمب و موشک
تو بیست و چند سال عمرم / آدم ها رو کنارهم ندیدم
یا جلوی هم بودن یا روی هم / اونها همش در حال جنگ بودن
حتی وقت خواب توی شب روی تخت
توی بیست و چند سال عمرم / بیست و چند بار مردم
بیست و چند سال حقم و خوردن
زندگیم و برعکس کشیدن / تا منم مثل اونا اون و برعکس ببینم
من وقتی مرد شدم که پره درد شدم / ظاهر آدم ها خوب و همه تو زرد شدن
تا اینکه خواستم که این اتفاق و درک کنم / از توی آدم های اجتماعم طرد شدم
این خیلی سخته..این خیلی تلخه / اینجا آدم های دورت نمیفهمن چیه حرفت
ابن اتفاق ها میشن عقده توی قلبت / یه مشت اعتقاد چرت و پرت میره تو مغزت
تا یه کم حرف زدم / گفت بگو معذرت
بخواب..این زندگی یه خوایه تلخه نه؟؟ / کسی ازم نمیپرسه که چیه درد من
دردم اینه که پرده رفت کنار از پنجرم / پس دیدم همه چیو داد زدم با حنجرم
بعدش بین من و خودم شروع شد جنگ نرم / این باعث شد تا از دست مردمم در برم
پس نگو برگرد..پس نگو برگرد
این باعث شد تا از دست مردمم در برم

See More

See Less

More from Bahram

Featured on