چه جور دلت اومد بری گریه که سهم من نبود
قصه که از سر نمی شد با یکی بود یکی نبود
چه جور دلت اومد بری گریه که سهم من نبود
قصه که از سر نمی شد با یکی بود یکی نبود
قصه که از سر نمی شد با یکی بود یکی نبود
چه جور دلت اومد بری گریه که سهم من نبود
قصه که از سر نمی شد با یکی بود یکی نبود
چه جوری باورم بشه رفتن تو تنگ غروب
چه جوری آخه سر رسید فرصت اون روزای خوب
به خدا باورم نشد وقتی که نشناختی منو
تو چنگ دیو گریه ها واسه چی انداختی منو
از شب پر پر زدنم چطور تونستی بگذری
من که غریبه نبودم چه جور دلت اومد بری
چه جور دلت اومد بری
گفتی به من تو هم برو یه قصه ی تازه بگو
گفتی به من راهی بشو تو جاده های پیش رو
آخه بگو منو به کی سپردی وقته بی کسی
چرا نخواستی بمونی به داده اشکام برسی
با یکی بود یکی نبود قصه که از سر نمی شه
هیشکی آخه به غیره تو دردامو از بر نمی شه
دردامو از بر نمی شه
See Less