یه عمره توو غم و دردم
یه عمر از قهر رنجیده ام
که دارم توو تب و حسرت
تقاصِ عشقو پس میدم
نگاهم خسته و گیجه
دلم داغون و افسردست
غرورم مثل دستای بیابونا
ترک خوردست
همیشه دیر فهمیدم
یکی پشتِ تو پنهونه
بهاری که توو حرفاته
یه جورایی زمستونه
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
نمیتونم تک و تنها
توو تقدیرِ سفر باشم
توو فکرِ ما شدن بودم
نمیخوام یه نفر باشم
چقدر از زندگی مونده
چقدر دل مُرده و پیرم
یه عمره توو غم و دردم
چقدر آهسته میمیرم
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
ولی
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
یه عمر از قهر رنجیده ام
که دارم توو تب و حسرت
تقاصِ عشقو پس میدم
نگاهم خسته و گیجه
دلم داغون و افسردست
غرورم مثل دستای بیابونا
ترک خوردست
همیشه دیر فهمیدم
یکی پشتِ تو پنهونه
بهاری که توو حرفاته
یه جورایی زمستونه
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
نمیتونم تک و تنها
توو تقدیرِ سفر باشم
توو فکرِ ما شدن بودم
نمیخوام یه نفر باشم
چقدر از زندگی مونده
چقدر دل مُرده و پیرم
یه عمره توو غم و دردم
چقدر آهسته میمیرم
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
ولی
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
ولی با این همه بازم
توو فکر بودنت موندم
به عشق بازیِ آخر
همه برگامو سوزوندم
See Less