مرا به سنگ ببند و به آبها بسپار
هوایی ام کن و دستِ حبابها بسپار
مرا به دردِ زمین خوردن آفریده خدا
ببر، مرا به بزرگِ شهابها بسپار
هوایی ام کن و دستِ حبابها بسپار
مرا به دردِ زمین خوردن آفریده خدا
ببر، مرا به بزرگِ شهابها بسپار
کلاغها پیِ تسخیرِ آشیانِ مناند
مرا به قلعهی امنِ عقابها بسپار
کسی بپرسد اگر حصر و قصر یعنی چه؟
بگیر عکسِ مرا و به قابها بسپار
من آن کبوترِ صلحم، مرا ز سر وا کن
به دستِ تلخترین انتخابها بسپار
مرا که آتشِ سودابهها حریفم نیست
به شرطِ صلح، به افراسیابها بسپار
من آن کبوترِ صلحم، مرا ز سر وا کن
به دستِ تلخترین انتخابها بسپار
مرا که آتشِ سودابهها حریفم نیست
به شرطِ صلح، به افراسیابها بسپار
شراب، رمزِ شبِ چهره ارغوانیهاست
بگو شراب و به عالیجنابها بسپار
پُر از بهانهام امشب، بگیر گوش مرا
به لالای دلانگیزِ خوابها بسپار
من آن کبوترِ صلحم، مرا ز سر وا کن
به دستِ تلخترین انتخابها بسپار
مرا که آتشِ سودابهها حریفم نیست
به شرطِ صلح، به افراسیابها بسپار
من آن کبوترِ صلحم، مرا ز سر وا کن
به دستِ تلخترین انتخابها بسپار
See Less