Ali Zand Vakili Zibatarin Roya Cover Thumb

Zibatarin Roya

از بس که عمری خورده‌ام‌ بغض گلویم را
دریادلم‌ حالا! ببند ای عشق، جویم را

بی‌پرده با من باش! این مردم نمی‌دانند
تنها حجابت فاش کرده موبه‌مویم را

این چندقطره اشکِ تو عشق است یا بازی؟!
که می‌برد این چندقطره آبرویم را!

من صحبتم با زندگی جز عشق چیزی نیست
چون خوانده‌ام دستِ حریفِ روبه‌رویم را

زیباترین رویایی
حتا در این تنهایی
من اینهمه زیبایی
هرگز ندیدم

شبیه کوه دردم
هر شب صدایت کردم
تا به خودم برگردم
تو را شنیدم

در سینه‌ات یک رازِ پنهان است وُ می‌خواهم
پایان دهم امشب عذاب جستجویم را

در سینه‌ام یک آرزو دارم نمی‌گویم
شاید خودت پیدا کنی آن آرزویم را

زیباترین رویایی
حتا در این تنهایی
من اینهمه زیبایی
هرگز ندیدم

شبیه کوه دردم
هر شب صدایت کردم
تا به خودم برگردم
تو را شنیدم

See More

See Less

More from Ali Zand Vakili