Ali Sorena Payan Nameh Cover Thumb

Payan Nameh

دنبالم بیا تا بت یه مژده بدم
بریم به سمت پایین شهر بگو خوشگله نه
جایی که پیدا نمی شه حتی یه بشکه نفت
اونجا رنگ روز روشن و کشت دل شب
روزا کوتاه شبا بلنده،مثل قبر خونه ها چه تنگه
می لنگه چرخ کاسبی و مرد خونه منگه رو دود بنگه
النگو دست زن نیست ترک کف دستش
پسر به درس و مشقش پشت می کنه و می گه
درک که لحظه رفته همه چی گنده
همه چی بنده به پول،غلطه احمق؟
آره واسه تو که دارو قبل دردت حله
اینا چرت و پرته رفیق حرفت حرف حقه
اما ندیدی کسی که تا کمر تو قرضه
ندیدی تا بنویسی با قلم رو برگه
حرفایی که الان می گم باورشون سخته
رفیق چیزایی که دیدم تیتر قابلی نبود
واسه مجلتون خیلی ویزه نامه ای نبود
معتادی که زنش رو با اساسیه می فروخت
یکم غم انگیزه ولی چیز تازه ای نبود
بچه های کار که سرما سرخشون می کرد
پد ر مریض می گفت که دردا کلشون می رن
دوربینای صدا سیما کاکتوسا رو می بینن
اما بازم عادی شده فردا گل نشون می دن
دختری که وقتی دست و می زنن به گردنش
آرومه آدما اونو شکننده کردنش
واسه خرج درد مادرش تو این مسیر اومد
اینم لای مطلبای سرد می زنن به منگنه
تو هم هرچقدر که می خوای بنویس قصه
بنویس هر چی می خوای اما جنده نیست اسمش
محکوم به فاح*ست تو دادگاه ما
حتی اگه بمیره هم میره پاک لای خاک
بنویس از پایینو زاغه نشینا
خونه های دربو داغون هزار تا بیکار
بنویس روی تن روی درو دیوار
حک شده فقر از کوره در نرو وایسا
بنویس با این که عقده نمی شه با شعر خالی
اما من میگم هرچند که کلیشه باشه
جایی خریدار داره وایسا حرفم آخرش
سیاه تره تلختره سرسام آوره

من دیدم با چشام کلی اشکو غرور
کسی که واسه پول کلیشو فروخت
اشک پدری که بود از خجالت بچش
حکایت منو تو نیست حکایت همه ست
پسر گفت بابا دوستام میگن ما فقیریم
یعنی ما فقیریم توو این دنیا بی نصیبیم
از همه شادیا تحملش صبره من نیست
بچه ها مسخرم می کنن توو زنگ تفریح
اما بابا که زخم دنیا هست توو تنش
گفت پسرم آروم کشید دست رو سرش
چه پولدار چه فقیر روز تو شب میشه
خدا بنده های پا کو خوبش و زجر میده
تو این لحظات بدجور داغون میشه دل
اما باز این پسر بود که آ روم می گرفت
واسه ما رپرا اینا دلیله غرشه
بی خیال اینا یه چیزی ضمیمه کن بره
میگی چرا داد می زنی فاصلمون یه قدمه
انقد عصبانی شدی مگه چه خبره
میسوزم وقتی می خوام ترانه بخونم
میسوزم میسوزم از عماق وجودم
هر وقتکه این جا میرسی کم میاوردی
دوس داری سیاه نباشه یه قوطی رنگ میاوردی
شاید نمره ی خوبی بگیری حالا که واقفی
واسه تو پایان نامه ست واسه من پایان نامه نیست
بنویس از پایینو زاغه نشینا
خونه های درب و داغون هزار تا بیکار
بنویس روی تن روی درو دیوار
حک شده فقر از کوره در نرو وایسا
بنویس با اینکه عقده نمیشه با شعر خالی
اما من می گم هرچند که کلیشه باشه
جایی خریدار داره وایسا حرفم آخرش
سیاه تره تلخ تره سرسام آوره

See More

See Less

More from Ali Sorena

Similar