ضربانم دست من نیست
عشقت افتاده به جانم
ای پری رو اسمت شد ورد زبانم
قفل قلبم وا شو
عشق تو دوا شد به یه لبخند
در دل طوفانی به پا شد
دلم انگار یک آن از سینه جدا شد
باید دلم من از دل تو دل برباید
باید ز تب عشق تو جانم به لب آید
پیدا نشد عاشقترو دیوانه تر از ما
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
باید همه دنیا به تماشای تو آید
عاشق غزل عشق برایت بسراید
ما هردو قسم خورده و دیوانه ی عشقیم
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
مهربانم جانم نبضم
ضربانم دست من نیست
عشقت افتاده به جانم
ای پری رو اسمت شد ورد زبانم
من صبر ندارم خود را برسان
نفسم به تو بند است
شبهای بدون تو ببین چه بلند است
ای عشق وای از تو
من صبر ندارم دلتنگ مه روی توام
لب دریا فکر تو و گیسوی توام
پُرم از تو ای عشق وای از تو
مهربانم جانم نبضم
ضربانم دست من نیست
عشقت افتاده به جانم
ای پری رو اسمت شد ورد زبانم
قفل قلبم وا شو عشق تو دوا شد
به یه لبخند در دل طوفانی به پا شد
دلم انگار یک آن از سینه جدا شد
See Less