عطر امروزت چقدر وحشی بود
وقتی که غرورو فریاد میزد
حتی اون سکوت توی چشمات
انگاری داشت سر من داد میزد
وقتی که غرورو فریاد میزد
حتی اون سکوت توی چشمات
انگاری داشت سر من داد میزد
میشه حتی اینو احساسش کرد
یه روزایی صورتت مال تو نیست
این روزا خیلی بهت مشکوکم
ته فنجون خبر از فال تو نیست
من دیگه خسته شدم باور کن
نمیشه کنار اومد با خندههات
این روزا نمیشه دیگه فهمید
تو رو حتی دیگه توی گریههات
من میگم عوض شدی، میخندی
راحت از حرفای من رد میشی
تا میخوام حرفامو تکرار کنم
میشی کمحوصله و بد میشی
انتظارو خسته کردم دیگه
میدونی خیلی ازت دلگیرم
این روزا به کی نگاه میکنی
وقتی من با فکر تو درگیرم
من دیگه خسته شدم باور کن
نمیشه کنار اومد با خندههات
این روزا نمیشه دیگه فهمید
تو رو حتی دیگه توی گریههات
See Less