که چون هما سایه ها فکنده ای به آشیانه من
لب فسون ساز تو نگاه تو ناز تو می شبانه من
خوش آمدی خوش آمدی به آشیانه من بیا بیا که نغمه ات بود ترانه من
زند لب ساغر بوسه بر لبم تو چون بی آرایی چهره شبم
چه شود پس از این نفسی که بداد دلم برسی
بنشین و بنشان تو شرار تن من که چون گلخنده دل گذرد بر لب من
همه شب به خیالم گذری، گذری تو به سیمای پری با ناز و عشوه گری
به خدا که بود رشک چمن ز رخت همه کاشانه من دیگر گویم چه سخن
تو فریبا به نگاهی بفریبی دل من به سحرگه به جز از غم نبود حاصل من
تو فریبا به نگاهی بفریبی دل من به سحرگه به جز از غم نبود حاصل من
خوش آمدی نازنین خوش آمدی شبی به خانه من
که چون هما سایه ها فکنده ای به آشیانه من
لب فسون ساز تو نگاه تو ناز تو می شبانه من
خوش آمدی خوش آمدی به آشیانه من بیا بیا که نغمه ات بود ترانه من
زند لب ساغر بوسه بر لبم تو چون بی آرایی چهره شبم
چه شود پس از این نفسی که بداد دلم برسی
بنشین و بنشان تو شرار تن من که چون گلخنده دل گذرد بر لب من
همه شب به خیالم گذری، گذری تو به سیمای پری با ناز و عشوه گری
به خدا که بود رشک چمن ز رخت همه کاشانه من دیگر گویم چه سخن
تو فریبا به نگاهی بفریبی دل من به سحرگه به جز از غم نبود حاصل من
تو فریبا به نگاهی بفریبی دل من به سحرگه به جز از غم نبود حاصل من
خوش آمدی نازنین خوش آمدی شبی به خانه من
که چون هما سایه ها فکنده ای به آشیانه من
لب فسون ساز تو نگاه تو ناز تو می شبانه من
خوش آمدی خوش آمدی به آشیانه من بیا بیا که نغمه ات بود ترانه من
See Less