Rastaak Sakht Cover Thumb

Sakht

مثه تجریش سرد بارونی آفتاب تنبل زمستونی
یا مثه آخرای مهمونی مثه عصرای جمعه دلگیرم
مثه تنهایی و پیاده روی توی دلدادگی زیاده روی
مثه یه مشت قرص دوز قوی وقتی نیستی یه گوشه میمیرم
رنگ چشمامو وقتی یادت رفت با خودم گفتم اینجا آخرشه
مثه باغی که گر گرفته و باد بیقرار گلای پر پرشه
من بریدم قبول کن سخته زندگی با چشای روشن تو
همش احساس شک همش تردید اضطراب یه روز رفتن تو
حتی شعرای من تو این روزا مثه اصرارهای بیهودن
غنچه هایی که از تو چیده شده پسرایی که عاشقت بودن

مثه تجریش سرد بارونی آفتاب تنبل زمستونی
یا مثه آخرای مهمونی مثه عصرای جمعه دلگیرم
مثه تنهایی و پیاده روی توی دلدادگی زیاده روی
مثه یه مشت قرص دوز قوی وقتی نیستی یه گوشه میمیرم
رنگ چشمامو وقتی یادت رفت با خودم گفتم اینجا آخرشه
مثه باغی که گر گرفته و باد بیقرار گلای پر پرشه
من بریدم قبول کن سخته زندگی با چشای روشن تو
همش احساس شک همش تردید اضطراب یه روز رفتن تو
حتی شعرای من تو این روزا مثه اصرارهای بیهودن
غنچه هایی که از تو چیده شده پسرایی که عاشقت بودن

See More

See Less

More from Rastaak