آرامِ جان از عشقمان چیزی نمانده
دوریِ تو جانِ مرا به لب رسانده
بی آشیان از غمِ تو ویرانم
در این هوا ، بغضی پُر از تکرارم
در این هوا، بغضی پُر از تکرارم
آرامِ جانم میرود ، از سینه جانم میبرد
آتش و خاکستر شدم ، آخر نماندی
باران عذابم میدهد ، دریا عذابم میدهد
از ماه تنها تر شدم ، آخر نماندی
آرامِ جانم میرود ، از سینه جانم میبرد
آتش و خاکستر شدم ، آخر نماندی
باران عذابم میدهد ، دریا عذابم میدهد
از ماه تنها تر شدم ، آخر نماندی
دوریِ تو جانِ مرا به لب رسانده
بی آشیان از غمِ تو ویرانم
در این هوا ، بغضی پُر از تکرارم
در این هوا، بغضی پُر از تکرارم
آرامِ جانم میرود ، از سینه جانم میبرد
آتش و خاکستر شدم ، آخر نماندی
باران عذابم میدهد ، دریا عذابم میدهد
از ماه تنها تر شدم ، آخر نماندی
آرامِ جانم میرود ، از سینه جانم میبرد
آتش و خاکستر شدم ، آخر نماندی
باران عذابم میدهد ، دریا عذابم میدهد
از ماه تنها تر شدم ، آخر نماندی
آخر همان شد که نباید میشد ، آه
آخر همان رفت که نباید میرفت
بی آشیان از غمِ تو ویرانم
در این هوا ، بغضی پُر از تکرارم
در این هوا، بغضی پُر از تکرارم
آرامِ جانم میرود ، از سینه جانم میبرد
آتش و خاکستر شدم ، آخر نماندی
باران عذابم میدهد ، دریا عذابم میدهد
از ماه تنها تر شدم ، آخر نماندی
آرامِ جانم میرود ، از سینه جانم میبرد
آتش و خاکستر شدم ، آخر نماندی
باران عذابم میدهد ، دریا عذابم میدهد
از ماه تنها تر شدم ، آخر نماندی
See Less