هربار که از خونه میری دلشوره جونمو میگیره
بارونی میپوشی و هربار تو خونمون بارون میگیره
بارونی میپوشی و ابرا از دیدنت دست پاچه میشن
دیدن نداره رفتن تو، دیدن نداره مردن من
میدونم از حالی که دارم این روزا کلافه میشی
میدونی آشوبه تو دنیا بارونیتو وقتی میپوشی
سرگیجههای بعد سیگار با سرفه و با چشمای خیس
تومورهای تنهایی و مه ژستهای توی کافه ها نیست
بارونیتو وقتی میپوشی من ته نشین میشم تو سردرد
دکتر تو رو تجویز کرده این وضعیت با من چهها کرد
هربار میری من هزار سال تو خاطراتم پیر میشم
خوابم نمیگیره نباشی، با قرصها درگیر میشم
بارونی میپوشی و هربار تو خونمون بارون میگیره
بارونی میپوشی و ابرا از دیدنت دست پاچه میشن
دیدن نداره رفتن تو، دیدن نداره مردن من
میدونم از حالی که دارم این روزا کلافه میشی
میدونی آشوبه تو دنیا بارونیتو وقتی میپوشی
سرگیجههای بعد سیگار با سرفه و با چشمای خیس
تومورهای تنهایی و مه ژستهای توی کافه ها نیست
بارونیتو وقتی میپوشی من ته نشین میشم تو سردرد
دکتر تو رو تجویز کرده این وضعیت با من چهها کرد
هربار میری من هزار سال تو خاطراتم پیر میشم
خوابم نمیگیره نباشی، با قرصها درگیر میشم
میدونم از حالی که دارم این روزا کلافه میشی
میدونی آشوبه تو دنیا بارونیتو وقتی میپوشی
وقتی دوری دلم برات تنگه، وقتی هستی بهونه میگیرم
گرچه با تو هم نمیسازم، بی تو با کل شهر درگیرم
پره از یاسم و پر از تردید زل زدم به چشمای ساعت
مثل روزهای آخر اسفند پره دلشورههای بی علت
بارونیتو وقتی میپوشی من ته نشین میشم تو سردرد
دکتر تو رو تجویز کرده این وضعیت با من چهها کرد
هربار میری من هزار سال تو خاطراتم پیر میشم
خوابم نمیگیره نباشی، با قرصها درگیر میشم
See Less