m
Followers:
0
ای دل تو ندانستی قدر گل و بستان را
بیهوده چه می نالی بیداد زمستان را
بیهوده چه می نالی بیداد زمستان را
گل خرم و سرو آزاد، بلبل همه در فریاد
الحق که ستم کردند مرغان خوش الحان را
در فصل گلم آن کو در کنج قفس افکند
می برد ز یادم کاش شبهای گلستان را
تنها ز تو دردی ماند ای مونس جان با من
خواهم که نخواهم هیچ با درد تو درمان را
See More
See Less