m
Followers:
0
با مدعی مگویید، اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد، در درد خود پرستی
تا بی خبر بمیرد، در درد خود پرستی
دوش آن صنم چه خوش گفت، در مجلس مغانم
با کافران چه کارَت، گر بت نمی پرستی
سلطان من خدا را، زلفت شکست ما را
تا کی کند سیاهی چندان دراز دستی
عاشق شو اَرنه روزی، کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
با مدعی مگویید، اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد
در درد خود پرستی
See More
See Less