می دونم که پاکیه عشق پیش تو رنگشو باخته شده قصه شده قصه
می دونم تنگ غروبه با خودت تنها نشستی
می دونم به روی قلبت همه ی درا رو بستی
می دونم مثل یه سایه تو رو تنها نمی زاره
اون غمه تلخ جدایی که حالا مثل یه یاره
می دونم حرمت عشقو دیگه هیشکی نمی دونه
جور می شه صد تا بهوونه وقتی که می خواد نمونه
می دونم حرمت عشقو دیگه هیشکی نمی دونه
جور می شه صد تا بهوونه وقتی که می خواد نمونه
اما این بازیه عشقه گاهی تلخه گاهی شیرین
از میون رهگذرها یکی هست اون یار دیرین
اما این بازیه عشقه گاهی تلخه گاهی شیرین
از میون رهگذرها یکی هست اون یار دیرین
می دونم رو آینه ی قلب کوچیکت پر از غبار غصه
می دونم که پاکیه عشق پیش تو رنگشو باخته شده قصه شده قصه
می دونم رو آینه ی قلب کوچیکت پر از غبار غصه
می دونم که پاکیه عشق پیش تو رنگشو باخته شده قصه شده قصه
توی این شهر دورنگی پره از قلبای سنگی
کلیده قلب طلاتونسپری دست زرنگی
اما اون خدای خوبیی شناسه قلب گلت رو
یه روزی برات میاره مرهم زخم دلت رو
می دونم حرمت عشقو دیگه هیشکی نمی دونه
جور می شه صد تا بهوونه وقتی که می خواد نمونه
می دونم حرمت عشقو دیگه هیشکی نمی دونه
جور می شه صد تا بهوونه وقتی که می خواد نمونه
اما این بازیه عشقه گاهی تلخه گاهی شیرین
از میون رهگذرها یکی هست اون یار دیرین
اما این بازیه عشقه گاهی تلخه گاهی شیرین
از میون رهگذرها یکی هست اون یار دیرین
می دونم رو آینه ی قلب کوچیکت….
See Less