Mehdi Ahmadvand Mashine Zaman Cover Thumb

Mashine Zaman

شب با یه نور شمع بوی عود و ساز
من با یه قاب عکس دور همیم باز
تو منو یادت نمیاد آخه غم بدتر از این مگه هست
کاش بشه برگردیم عقب با یه ماشین زمان اگه هست

امون امون از همون که نموند و رفت
همون که نموند که نمونه حرف
همونی که مستی عشقو پروند و رفت

امون از همون که چشمامو بست
رو عشقی که بود و هنوزم هست
هنوزم فکرش تو هرشب و هر روزم هست

از بس میخواستمش از قصد نموند
حسم بهش ابدا هوس نبود
هر کار کردم براش نه بس نبود

من که جز اون کسی قصدم نبود
کسی جز تو اون به همه چی قسم نبود
نفهمیدم با من دلش اصلا نبود

هیچکس دوست نداشت عین منو
میگفتی هیچکس نیست بین منو
چون سادگیم عیب منو
دروغ میگفتی تو عیب منو
میگفتی هیچی نمیخوای غیر منو
چی شد پس یهو از قید منو؟

امون امون از همون که نموند و رفت
همون که نموند که نمونه حرف
همونی که مستی عشقو پروند و رفت

امون از همون که چشمامو بست
رو عشقی که بود و هنوزم هست
هنوزم فکرش تو هرشب و هر روزم هست

See More

See Less

More from Mehdi Ahmadvand

Similar