نگاه میکنم به خندههای نامنظمت
پناه میبری به شرم ساقههای نازکت
همین که دست میکشم به ریشههای محکمت
زمین پر از صدای پرت کردن و شکستنه
زمینِ سنگ تشنهٔ شکستن تو با منه
قشنگ من! رو هیچ سطح سادهای قدم نذار
که هرکی گفته دشمن تو نیست با تو دشمنه
قشنگی تو بهترین دلیل بیقراریه
قشنگی تو مثل خسته بودن از تو جاریه
قشنگی تو با تو راه میره، آه میکشه
قشنگی تو از قشنگ بودنش فراریه
به حرف پوچ آدمای پوچ اعتنا نکن
به خاطر کسی که نیست عمرتو فدا نکن
خلاف رودخونه رو بگیر و با خودت برو
با گلّههای خون و فَلْس و استخون شنا نکن
تو نازنینی! از حریر نرم آفریدنت
تو مهربونی! از هوای گرم آفریدنت
خجالتیتر از گلی! خجالتیتر از تویی!
تو بینظیری! از غرور و شرم آفریدنت
نگاه میکنم به حالت نگاه کردنت
پناه میبرم به گریههای روی دامنت
نگاهتو بدزد از غمی که از تو پر شده
نگاه کن به شبنمی که شُره کرده از تنت
See Less