Viguen Akharin Didar Cover Thumb

Akharin Didar

در کنار او نشستم
بر نگاهش دیده بستم
همچنان دریای جوشان
گه خموش و گه خروشان
مانده بودم مست و حیران
گریه ام بی اختیار ، های های های های
شد چو باران بهار ، های های های های
او ز من پا میکشد ، های های های های
بر سرشکم می خندید ، های های های های

او در پی آزار من بود
بیزار از این دیدار من بود
غم های دل بی گفتگو ماند
او رفت و از او یاد او ماند
همچون عطر گلها با نسیمی گذشت
رفت و دیگر بر نگشت

او دلش با دیگران بود
لب خموش و سر گران بود
گریه ها گفتار من بود
وان دم تلخ و جگر سوز
آخرین دیدار من بود

او در پی آزار من بود
بیزار از این دیدار من بود
غم های دل بی گفتگو ماند
او رفت و از او یاد او ماند
همچون عطر گلها با نسیمی گذشت
رفت و دیگر بر نگشت . . . .
رفت و دیگر بر نگشت . . . .

See More

See Less

More from Viguen

Featured on

Similar