Dariush Darde Gong Cover Thumb

Darde Gong

نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم
زبانم در دهانِ باز، بسته ست
در تنگِ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته ست

نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم
غمی در استخوانم می‌گدازد
خیال ناشناسی، آشنا رنگ
گَهی می‌سوزدم، گه می‌نوازد

فَغانی گرم و خون‌آلود و پُر درد
غروبی پیچَدَم در سینه‌ی تنگ
چو فریاد یکی دیوانه‌ی گنگ
که می‌کوبد سر شوریده بر سنگ

سِرشگی تلخ و شور از چشمه‌ی دل
نهان در سینه می‌جوشد، شب و روز
چُنان مار گرفتاری که ریزد
شَرَنگ خشمش از نیش جگرسوز

پریشان سایه‌ای آشفته آهنگ
ز مغزم می‌تراود گیج و گمراه
چو روح خواب‌گردی، مات و مدهوش
که بی‌سامان به رَه افتد شبانگاه

درون سینه‌ام دردی‌ست خون‌بار
که همچون گریه می‌گیرد گلویم
غمی آشفته، دردی گریه آلود
نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم

نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم
زبانم در دهانِ باز، بسته ست
در تنگِ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته ست

نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم
غمی در استخوانم می‌گدازد
خیال ناشناسی، آشنا رنگ
گهی می‌سوزدم، گه می‌نوازد
نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم
نمی‌دانم

See More

See Less

More from Dariush

Featured on