که تا اسمت رو گفتی شب جوون شد
که از رنگ صدات دریا شکفت و
نگاه من پر از رنگین کمون شد
تو از خاموشی دلگیر رویا
صدام کردی، صدام کردی دوباره
صدا کردی منو از بغض مهتاب
از اندوه گل و اشک ستاره
صدام کردی صدام کردی نگو نه
اگر چه خسته و خاموش بودی
تو بودی و صدای تو صدام زد
اگر چه دور و ظلمت پوش بودی
تو چیزی گفتی و شب جای من شد
من از نور و غزل زیبا شدم باز
تو گیج و ویج از خود گم شدن ها
من از من مردم و پیدا شدم باز
از این تک بستر تنهایی عشق
از این دنج سقوط آخر من
صدام کردی که برگردم به پرواز
به اوج حس سبز با تو بودن
صدام کردی که رو خاموشی من
یه دامن یاس نورانی بپاشی
برهنه از هراس و تازه از عشق
توی آغوش جان من رها شی
صدام کردی صدام کردی نگو نه
اگر چه خسته و خاموش بودی
تو بودی و صدای تو صدام زد
اگر چه دور و ظلمت پوش بودی
تو چیزی گفتی و شب جای من شد
من از نور و غزل زیبا شدم باز
تو گیج و ویج از خود گم شدن ها
من از من مردم و پیدا شدم باز
See Less